سرکش
سلام به همه عزیزان ، فرصتی یافتم تا اندک زمانی سرکشی کنم و سرکش باشم ، تا کجا کشیده شویم خدا داند .
شنبه 1 تير 1392برچسب:, :: 13:42 :: نويسنده : سرکش

سلام

مادري فرياد مي زد فرزندم سوخت

چند خيابان آنطرف تر از كتابفروش پرسيدم ، آن كتاب كه جلد سياه دارد نامش چيست ؟

كتابفروش با آرامش خاطر گفت : فرزندم سوخت ، اثر نويسنده آمريكايي

 

و من در تفاوت نحوه ها هول و هيجاني شدم و رفتن را مسير خود كردم و دمي ايستادن را زيان دانستم و واويلا ...

چهار شنبه 29 خرداد 1392برچسب:, :: 11:40 :: نويسنده : سرکش

سلام

راحت رفتن و سخت آمدن كجا

سخت رفتن و راحت آمدن كجا

يكي را سفر به خوش و ديگري را به دق كش است .

چهار شنبه 29 خرداد 1392برچسب:, :: 11:6 :: نويسنده : سرکش

سلام

از دربه دري كه خسته شوي ، اتاقي با دري كه بسته شدنش ملس است را از خداي خودت مي خواهي و او هم عطا مي نمايد و تو درياسازي را با اشك چشمانت شروع مي كني .

علي رغم ميل شهوانيت عادتهاي بد را يك به يك در دريايي از اشك خفه مي كني و عادتها تمام شرارتهايشان را به كار مي برند كه شايد تو از بردن زير اشك و خفه كردنشان دست بكشي ، اما اينبار حجم گريه بيش از پيش و بيش از خويش است و تو مي باري و طوفاني هم مي شوي .

آن هنگام است كه رعد و برق مي زند .

رعد مي گويد غرامت پرداختي  و برق مي گويد روشني در انتظار توست .

صعود كن .

چهار شنبه 29 خرداد 1392برچسب:, :: 9:25 :: نويسنده : سرکش

سلام

جهان و هم آنكه دوستت باشد و هم آنچه دَرَش به رفت و آمد نفس مشغولي

هر دو را بدارد دوست ، اما به دوستيشان دلخوش مدار كه اولي به زني و يا سمني و يا ثمني و دومي به خشكي چمني تو را به باد و نسيم و خاطرات مي سپارند .

سه شنبه 28 خرداد 1392برچسب:, :: 9:11 :: نويسنده : سرکش

سلام

هدف وسيله را توجيه نمي كند .

هدف وسيله را توليد مي كند .

هدف وسيله را تعيين مي كند .

اگر هدف خدا باشد وسيله شيطاني نمي تواند باشد .

و السلام

سه شنبه 28 خرداد 1392برچسب:, :: 8:49 :: نويسنده : سرکش

سلام

حسرت سنگين است در دم آخر

                                  حتي براي كسي كه نمي داند مي توانست هيتلر باشد اما بدون ظلم

                                   مي توانست انيشتين باشد اما آنگونه عمل كند كه يكي از نتيجه هايش

                                    بمب اتم   نشود   .  مرگ حسرت  سنگين  دارد  حتي  براي آن پيرمرد 

                                    واكس زن كه در لحظه هاي آخر هم نمي دانست ، مي شد روزگار را از

                                    گاري شروع نكرد و با يك هريره ي بادام در صبح ابتدا ديد .

و سنگين ترين است در دم آخر حسرت اگر

                                     بداني مي شد فيلسوف باشي و مفلسي در دوران

 

چهار شنبه 22 خرداد 1392برچسب:, :: 11:22 :: نويسنده : سرکش

سلام

نمي گويم رهايم كن

چون اگر رهايم كني ديگر كابوس نيستي

فقط نگاهم نكن ، كه ياد اشتباهات به عمق 9سال مي افتم كه شكافش از فرق سر تا محيط آن رفته و قصد برگشت ندارد .

راستي لحظات گريه هايي كه نوارش را در رويا برايم به تيزي خنجر و تير برايم فرستادي چطور است ؟

نمي گويم اي كاش ، اما اگر دلي داشتم كه طعنه ها و نيش هايت را به رخت بسابم ، شايد ديگر اينچنين برايم نقش كابوس را به اصرار بازي نمي كردي .

كابوسي از يك آهوي بدجنس كه فقط من ديدنش را آرزو ندارم . و جستجو هم

دو شنبه 20 خرداد 1392برچسب:, :: 10:39 :: نويسنده : سرکش

سلام

ماست مالي مي كنم ، اين بخت را                  ديده خالي مي كنم ، اين لَخت را

با خدايم عقده ها وا مي كنم                          رنگ قالي مي كنم ، اين تخت را 

شاهدي كو تا شكايت وا كنم                          ترك حالي مي كنم ، اين جَخت را 

روزگارم آبي و آرام و آرامش شده                    صرف فالي مي كنم ، اين رخت را 

 

********************************

 

اي خدا اي صاحب كل و كمين                       گفته بودي با گناهانت مشين

مي نشينم در كنار  رودسار                         تا كه شايد بسته باشم اين قرار

ليك اما اين گناهان لعين                               باز مي گردند با من همنشين

همنشيني دردسر را ساقه كرد                      بعد از آن ضربه به جانم خانه كرد

اينك اندوهي به روحم شد اجين                      با گناهان همنشينم در زمين 

آسماني ها برايم آرزو                                        شد فراموشم،توان آبرو 

 

 

دو شنبه 20 خرداد 1392برچسب:, :: 10:27 :: نويسنده : سرکش

سلام

14 روز مانده به اوج پرده بيني ام .

واقعا معني اين جمله گان چيست كه آلودگي در حد شديد روي طاقچه مي رود !!!

من و سايه و خانه اي از ك ...

 

یک شنبه 19 خرداد 1392برچسب:, :: 11:44 :: نويسنده : سرکش

سلام
نگاهم مي كني ، خوب است
اما خسته ، بد است
چشمانم راه گريز را بلدند ، نظري ندارم .پس مردانه بنگر و اگر صلاح ديدي به پوچي ها بخند كه حتي در بدترين حالت ، بهترين عادت است . [قلب]

یک شنبه 19 خرداد 1392برچسب:, :: 10:46 :: نويسنده : سرکش

سلام

تكيه بيش از اندازه و بزرگ نمايي در خصوص افرادي خاص توسط برخي كانديداها نشان از تهي بودن و داشتن نقصان شخصيتي مي باشد .

 

یک شنبه 19 خرداد 1392برچسب:, :: 10:26 :: نويسنده : سرکش

سلام

طبق آخرين نظر سنجي دلم ، بيشترين آراء متعلق به حزب ديوانگي و جنون است .

پس طرحي نو و نقطه اي براي شروع يا حسين بنويس تا الباقي را ياغي نباشم .

شنبه 18 خرداد 1392برچسب:, :: 11:10 :: نويسنده : سرکش

سلام

داستانك : 

پسر با صورت قرمز آمد به خانه و به گريه هايش التيام داد .

به پدر گفت :

چه شد كه گرفتن حق با عجز و لابه را به من نياموختي .

پدر به كوه كنار رودخانه ي كنار شهر نگاه كرد و گفت ، قرمزي صورتت را به نوك كوه ببر تا با ريزش كوه همرنگ شود .

و البته بدان كه اين و آن را براي تكدي گري نيافريد و صد البته تو را براي اسارت .

شنبه 18 خرداد 1392برچسب:, :: 9:24 :: نويسنده : سرکش

سلام

سلطان تمام نفسهايم ، مرا بخوان و اما بيشتر

یک شنبه 12 خرداد 1392برچسب:, :: 10:12 :: نويسنده : سرکش

سلام

باران شماتت مي بارد و من همچنان بي چتر توجيه ايستاده و به فرو ريختن طاق جهالت نگاه مي كنم و مي پرسم تا چقدر آوار مي بارد و كي شود نور را در آغوش چشمانم به مژه هايم بفشارم .

شكر

جمعه 10 خرداد 1392برچسب:, :: 18:33 :: نويسنده : سرکش

سلام

وقتی بازیکن مشهور و مورد علاقه ات خبر مرگ تو را بشنود چه می کند ؟؟؟

همو که بخاطر دیدن رقص درآمد نجومیش بر صفحه ی چمنی دل مادری را شکستی که با فکر مرگ تو شکستن دارد .

چهار شنبه 8 خرداد 1392برچسب:, :: 9:48 :: نويسنده : سرکش

سلام

صورتحساب دلم رو ديدم و صورت حسابم يادم اومد و همچنان در حال لرزه ام .

سه شنبه 7 خرداد 1392برچسب:, :: 9:12 :: نويسنده : سرکش

قاعده یک سوم ها در عکاسی

سلام روي خط كار مي كرد ، خط رسالت تا امام حسين عليه السلام .

ماشينش با همه فرق داشت.

چراغ هايش همه طرف را روشن مي كرد .

و حركتش راه را منقلب مي كرد .

كرايه اش خواستن بود و خواستنش فرصتي براي التهاب شنيدن آري يا خير .

عجب صفايي داشت كه راه را با راه بلد طي كني .

چه فرقي بين مقصد كه امام حسين بود تا وليعصر است اگر از رسالت يا بعثت حركت را شروع كني . انشاء الله

***********************************************************

* توليد داخل : راستي فلوچارت گريه هايم تكميل شده برايت روي خط مي فرستم .

سه شنبه 7 خرداد 1392برچسب:, :: 9:10 :: نويسنده : سرکش

 

سلام

شيريني براي تو  و تو براي من يعني با شيريني فقط يك مرحله و مرحله به مرحله تا رسيدن .

رسيدن به آنچه مدهوش و سرگرداني با هدف مي آورد .

اينكه در كوچه ها سرگرداني نه به خاطر اين است كه نمي داني كجا بايد رفت ،

بلكه به خاطر اين است كه از ديو و دد ملولي و انسانت آرزوست ...

سه شنبه 7 خرداد 1392برچسب:, :: 9:7 :: نويسنده : سرکش

سلام

هوا در هوا مي شود زمين

زمين در زمين مي شود هوا

مثبت در مثبت مي شود مثبت

منفي در منفي مي شود مثبت

پس حال مرا هم به احسن حال بكشان اي بزرگ مقتدر .

دو شنبه 6 خرداد 1392برچسب:, :: 14:49 :: نويسنده : سرکش

كد دست چپ

ادامه مطلب مورد نظر رمز دارد.
لطفا رمز عبور مربوط به مطلب را وارد کرده ، دکمه تایید را کلیک کنید.
كد


ادامه مطلب ...
دو شنبه 6 خرداد 1392برچسب:, :: 14:46 :: نويسنده : سرکش

سلام

رنگ قرمز را آبي را سفيد را قهوه اي را به سياهي چشمت مي فروشم .

قبوله ؟

دو شنبه 6 خرداد 1392برچسب:, :: 11:29 :: نويسنده : سرکش

سلام

به سرعت مي نويسم دووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووستت دارم خدا به اندازه همه ي راستي ها و به اندازه همه ي درستي هايي كه من رو مي خونن.

يا بهتر بگم بي اندازه دوستت دارم ، فراتر از حس خواستن و در گير و دار بودن .

شايد فردا باشد و من نباشم .

یک شنبه 5 خرداد 1392برچسب:, :: 13:19 :: نويسنده : سرکش

سلام

پيرمردي به من گفتن كرد كه : هميشه از خودت بپرس : چرا هر وقت ديگران تو را مي خوانند بايد حاضر باشي ولي هرگاه مي خواهيشان ، انگار نه انگار ...

و من در خودم سوال را به خاكسپردم تا رشد كند و ميوه ي پاسخ به من دهد . هرچه زودتر انشاء الله

یک شنبه 5 خرداد 1392برچسب:, :: 12:56 :: نويسنده : سرکش

سلام

وقتي به ياد خودم مي افتم دلم تنگ مي شود .

آنقدر تنگ كه ديگر فقط جاي يك قاب عكس باقي مي ماند .

و در آن قاب سرما آنقدر رخنه مي كند كه فقط يك شعله مي تواند پايدار بماند .

هيچ نيست آن جز عشق دم و دمادم شدن .

یک شنبه 5 خرداد 1392برچسب:, :: 12:51 :: نويسنده : سرکش

سلام

وقتي لبانت را هميشه به خنده باز كني ، ديواري مي شود كه غمهايت را نبينند .

هر چقدر نزديكترت باشند ، بيشتر نمي بينند .

اين قاعده ي غصه اي است كه از سر بگذرد و بر دل بنشيند .

یک شنبه 5 خرداد 1392برچسب:, :: 10:57 :: نويسنده : سرکش

سلام

آرام مي خوانم كه مي خواني ام .

آخر كسي را همراه نديدم

و شايد چشمي كه بايد مي ديد نداشتم .

به هر گذشته و به هر حال همينك بالاي بلنداي دلم تمرين مي كنم

كه آواي خويش را سردهم .

حتي براي يك بار .

آخر فرصتي كه براي پيله دوزي بود به نوازندگي گذشت .

حدافل فرصت پريدن را نگيرم .

و صدايي از 7+1 كه همچنان مرا به خود مي خواند .

و نحوه اي از نگارش كه خاص است و مجهول تا قسمتي اندك .

و آثار دلي كه عجيب مي ماند ، بسان تفاله هاي چاي مانده در استكان كه در دستان فقير راه سركيسه كردند را مدعو مي طلبد.

بخند . حتي اگر هم بلند خنديدي ايرادي نگيرم ، مگر به غفلت .

يا هو

شنبه 4 خرداد 1392برچسب:, :: 9:26 :: نويسنده : سرکش

سلام   

هزينه ها تك تك و گروه گروه به سمت من حمله مي كنند و من آرام و محكم به چشمانشان زل مي زنم.آنها مي آيند كه 

گردنم را خم كنم و حال آن كه من اصالت وجوديشان را زير سوال مي برم و يا اگر ماندگار شدند در زير عابر بانك و ضعيف الجسه ولي با بركت كشيده اي شان مي كنم . 

در كل اين حركت من است ، تو اگر راهي به داري به اسم الله شروع كن و الا كه هو             

چهار شنبه 1 خرداد 1392برچسب:, :: 15:14 :: نويسنده : سرکش

سلام

توكه باشي پيچ و تاب را تاب مي آورم .

پس اينبار به من نگاه نكن از روي ناراحتي .

هرگاه گفتن آنچه را كه تو نبايد از من مي شنيدي بگو اينچنين است و اما من را رفيق داند و

نخواه كه دلگيرت نشوم .

پيچ و تاب با تو از زيباترين ها براي زيباتراست اي زيباي من .

یک شنبه 29 ارديبهشت 1392برچسب:, :: 10:30 :: نويسنده : سرکش

(مراسم درآوردن چشم توسط صوفيان در هند . )

سلام عزيز دل

عكسها را مي بيني!! مطمئنم

اين است نتيجه ي اصرار در ديدن آنهم با چشماني كه پشت مقوا را هم نمي بينم .

چه رسد پشت ديوار خطاهايم كه تو ايستاده اي .

راستي چند روزيست كه عاشقانه برايت نگاهنويسي نكردم .

نگاه متفاوت .

چه كنم اگر دستان گل آلود صفحه را رنگارنگ نمي كند . جز آنكه تو بخواهي .

شنبه 28 ارديبهشت 1392برچسب:, :: 13:32 :: نويسنده : سرکش

بسم الله الرحمن الرحيم .

با سلام محضر گراميان و مخاطبين ارجمند

در اين كمتر از مجال . جملاتي چند در ثبت احوالاتي كه امروز متغيير شده به كوشش مي ايستم . باشد كه مورد رضاي حضرت حق قرار گيرد .

برادر گرامي جناب آقاي هاشمي

براي بررسي اجمال اوضاع و احوال آقاي اكبر هاشمي به چند بخش از روزگار ايشان بسنده مي كنم .

دوران سازندگي كه پرچم دار فعل ساختن است را با توجه به مماس بودن با دوران بالندگي دفاع مقدس بنده  در چند جهت به تصوير مي كشم .

* بالا بودن روحيه انقلابي در اكثريت بدنه حاكميت و بلند شدن صداي سوت حركت قطار رشد و تعالي كشور

* بلوغ بازوان قوي و مستحكمي كه در 57 و 58 متولد شد . مانند جهادسازندگي .سپاه پاسداران و كميته و ...

* حركتهاي عام المنفع به صورت خودجوش در سطح كشور با گستره مثال زدني .

* آماده بودن بستر اقتصاد كشور براي شكل دهي و تمرين و آزمون براي رشد و حركت در خلاف جهت ركود .

البته اتفاقات زيادي در آن ايام افتاد كه به همين مقدار بسنده مي كنيم .

براستي با آن همه فرصت و موقعيت . آقاي هاشمي و يارانشان چه كردند ؟

آيا گستراندن امكانات در دستور كار بود يا تمركز كردن در تهران ؟؟؟

تكليف اصلاح سيستم آموزشي كشور چه شد ؟

بند بند قانون كه از ورزش و اشتغال سخن به ميان آورده بود چه شد ؟ 

بنده به شخصا معتقدم كه در انقلاب اسلامي در جهت ارتقاء سطح رفاه عمومي كارهايي انجام شد كه در 200 سال گذشته انجام نشد . اما اين مهم را هم نبايد فراموش كرد كه مي شد با جلوگيري از دامنه فساد اداري و مالي بستر را براي رشد همه جانبه كشور و به بار نشستن زود تر مهيا كرد .

عده اي از دوستداران آقاي هاشمي تا صحبت از پيشرفتهاي ايران در انقلاب مي شود . از ذكر نا آقاي هاشمي نمي گذرند . حال آنكه بايد عرض كنم آن همه پيشترفت محدود به دوران آقاي هاشمي نيست و آنهايي هم كه در دولت ايشان بوده با همه ي حصار ها اينچنين گل كرده است .

با نگاه به فرصتهايي كه در بالا آمده و سرانجام آنها . مي توانيم مطمئن شويم كه ايشان با ورود به عرصه انتخابات سال 92 و حتي پيروزي در آن تاج گلي براي امت اسلامي به ارمغان نياورده اند كه هيچ . رايحه اي دلفريب مي مانند كه اينبار با بستري متفاوت در محور هاي مذكور زمينه حركت با شتاب به سمت ركود و فرو رفتن در منجلاب اقتصاد مبتني بر نفت  ندا مي دهند .

*آنچه در دوران ايشان ساخته شد بدنه اي بود كه در راه سرمايه داري حركت كند .

*اداراتي كه در بروكراسي غوطه ور شوند .

*اقتصادي كه با ركورد 51%درصدي خود را به صدر دولتها برساند .

*تمركز در پايتخت

*ايجاد فضاي اختناق براي كساني كه حاوي انديشه امام (ره) عليه بودند . مانند آقاي سيد مرتضي آويني

*محوريت بخشيدن به بانك و رشد بي سابقه آن . البته با در نظر گرفتن محوري بودن نقش بانك در جوامع غربي . شايد بتوان اينگونه استنباط كرد كه قرابت بخشي به جامعه ايران با جامعه مذموم غربي

چهار شنبه 25 ارديبهشت 1392برچسب:, :: 12:33 :: نويسنده : سرکش

سلام رسم الخط دستانم مرا ياد تو مي اندازد .

حالا بگو دستانم از دشمن پول گرفته يا دشمن به دستانم پول داده يا پول به دستانم و دشمن داده اند كه اينگونه مدهوش يادت باشم و غافل از هياهوي اهالي بي هو

چهار شنبه 25 ارديبهشت 1392برچسب:, :: 10:56 :: نويسنده : سرکش

سلام بوي تعهد مي آيد

زبانم به لكنت نمي افتد .

شانه ام مور مور نمي شود

دستانم پيش شكايت نمي آورند از پينه هاي احتمالي

برگه هاي استعفاي چشمانه حقيقت بينم روي ميز وجدان تلمبار نمي شوند.

حالا كه اينگونه نيست . تعهد آور تو با من بساز .

بسان كسي كه در حرارت جهنم چاي داغ را سرمي كشد . سركشيدن كن و سركش باش .

يا هو

سه شنبه 17 ارديبهشت 1392برچسب:, :: 9:17 :: نويسنده : سرکش

 سلام 

با کمال آرامش به چشمانم خیره شده بود . 

انگار نه انگار که لحظات می میرند و او را با تمام آرزو هایش تنها می گذارند . 

به آسانی برایم روی ماسه ها نوشت : 

می روم ، اما نه از نوع نبودن ، از سر بودن . 

 

دو شنبه 16 ارديبهشت 1392برچسب:, :: 9:17 :: نويسنده : سرکش

آمد برای به یاد ماندن روی دستش ضربدر بزند ،

اما دستش جایی نداشت

تمام دست پر بود از ضربدر های پیاپی

پس به آسمان نگاه کرد و گفت ، بار الها

بگذار در آسمانت ضربدر بزنم

شاید اینبار فراموش نکنم و باز هم خمار شد و خراب و خار و خواهش و خمیده و خشکیده و خفته و خمیر و خیرسر و به

ابتدای انتهای کار رسید ، اما هنوز یک جای ضربدر بود که یکبار دیگر توبه اش را بیاد آورد

و روی خورشید ضربدر زد و خوابید و همچنان خدایش بیدار بود و منتظر .

خدایا دوستت دارم .

یک شنبه 1 فروردين 0برچسب:, :: 9:52 :: نويسنده : سرکش

 سلام 

امتحانات اول سال را به یاد می آورد ، انکه در امتحانات آخر سال غوطه ور است . 

یادش بخیر گریه های در گهواره .......

شنبه 14 ارديبهشت 1392برچسب:, :: 11:16 :: نويسنده : سرکش

سلام

براستی باورت شده که ما خوابیم ؟

خوابت را به ما نسبت نده

هر کجا باشیم ، خواهی دید که خروشان خواهیم آمد .

سلاب یا چشمه و یا لیوانی آب ، هیچکداممان فرقی ندارد .

همه مان سوزاننده ایم .

گفتی که ویران خواهی کرد ، خیمه ی زینب را

به عباس قسم ، آوارش را در چشمانت فرو می کنیم .

و اما عمتی المظلومه

قلوبنا محزونه

انشاء الله اینبار به قدر ناچیزترین که باشم ، هستم

 

شنبه 14 ارديبهشت 1392برچسب:, :: 10:11 :: نويسنده : سرکش

سلام به همه 

به گذشته نگاه می کنم ، گریه ام می گیرد و به آینده که می اندیشم خنده ام می گیرد و به حال که فرو می روم تحیر مرا می بندند . 

این است سه حالت درمانده ای در مقابل درب درمانگاه و دردی که درمانش درون است و هنوز برون ایستاده ام . 

راهم ده 

چهار شنبه 11 ارديبهشت 1392برچسب:, :: 13:39 :: نويسنده : سرکش

 

سلام سایه جان

جان سایه ، سایه خودت را دیدی ؟ 

یا سایه بودن از سایه دار شدن غافلت کرده ؟
و شاید این سایه بودن نهایتیست برای راه ؟

البته اینک آخر زمان گفتن به سایه بهتر می آید تا غیر سایه

چرا که گفتن آنچه بی داری و بیداری آور است در دنیا جرم است .

به هر حال سایه جان دوستت دارم .

به اندازه ای که ذهنت نمی داند . انشاء الله

چهار شنبه 11 ارديبهشت 1392برچسب:, :: 13:29 :: نويسنده : سرکش

سلام بر شما عزیزان

گردن را به کجی کشیدن ، راه را هم کج می کند ، باور نداری !! مستعمره ها در پیش چشمانمان راه آهن دار شدند و بادار شدند .

داری که چوبش  را غیر نمی ساخت ، غیر زیر پای اعدامی را خالی نمی کرد ، غیر طناب به گردن نمیانداخت .

همه را خودی می کرد و فرمانش را غیر .

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 6 صفحه بعد
پيوندها
  • چسب زخم
  • نردبان8
  • ردیاب جی پی اس ماشین
  • ارم زوتی z300
  • جلو پنجره زوتی

  • تبادل لینک هوشمند
    برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان سرکش و آدرس sarak.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.







ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 15
بازدید دیروز : 16
بازدید هفته : 31
بازدید ماه : 31
بازدید کل : 668
تعداد مطالب : 60
تعداد نظرات : 4
تعداد آنلاین : 1

Alternative content